به طور عجیبی چند روزیه که احساس دلتنگی میکنم. نمیدونم این حس دلتنگی برای کی یا چیه. اما هر جا که میرم همراهم هست. دلم میخواد یک سرم 20 لیتری به خودم وصل کنم و  یک هفته ی کامل رو بخوابم! طوری که خواب هیچ کس و هیچ چیز رو نبینم.  دیشب تا دیروقت داشتم عکسای قدیمی رو نگاه میکردم. تمام عکس هایی که همراه با آلا داشتم رو توی یه فولدر ریختم. خودمم هم از دیدن تعدادش شگفت زده شدم. 825 تا عکس! ماه گذشته آلا فارغ التحصیل شد و این که قراره بعد از اون همه سختی تو یکی از دانشگاه های خوب کشورش هیئت علمی بشه منو خوشحال میکنه. آلا از همون هفته اول تو آلمان کار میکرد و حتی برای مادر و خواهرش پول میفرستاد. هیچ وقت دلش چیزی رو نمیخواست. هیچ وقت هم شکایتی از زندگی نمیکرد. دلم میخواد آلا رو ببینید! اما نمیدونم اینجا چقدر پتانسیل انتشار عکس های شخصی رو داره.

پ ن یک: آووکادو که نباشه من رو به دیوانگی میرم. لعنت به سفر کاری.

پ ن دو: چند روزه تو ذهنم با این آهنگ میرقصم.

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

شرکت سورین گام همیار (همیار شهروند) معرفی کالا فروشگاهی Chris خدمات سئو شاهد تبلیغات آگهی در کرج