برای دومین بار تو زندگیم تصادف کردم. اولین بار زمستون سال 91 بود تو بزرگراه چمران بود. تنها بودم. از ماشین پیاده نشدم. طرف با وجود این که خسارت زیادی ندیده بود وقتی دید من یه دختر تنهام، شروع کرد به داد و بیداد. خیلی ترسیده بودم. دیشب بعد کلاس رفتم سیتی سنتر خرید کنم. موقع برگشت دوباره تصادف کردم. این بار بیشتر ترسیده بودم. ضربه شدیدتر از بار قبل بود. باز هم از ماشین پیاده نشدم. اما طرف داد و بیداد نکرد. فقط صداشو میشنیدم که میپرسید: خانم خوبی؟ حالت خوبه؟. نیم ساعت بعد آووکادو با اسنپ رسید. با یدک کش بردیم ماشین رو گذاشتیم تو یه گاراژ و بعدشم با اسنپ برگشتیم خونه. این طور مواقع آووکادو اصلا حرف نمیزنه و فقط کارای لازم رو انجام میده. فقط وقتی ازش پرسیدم قیمت ماشینش چنده؟ خسارتش خیلی زیاد میشه؟  گفت هرچی بشه فدای سرت. دیگه هیچی نگفت.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دانلود نمونه سوالات و جزوات دانشگاهي برنامه ریزی و مشاوره کنکور 99 المصمم المحترف نمونه سوالات رایگان درودگری درجه با جواب1 بازی تخته نرد و بازی حکم آنلاین با پول واقعی آپشن خودرو | گندم کار tehransalamat آلفا 11